تسلیت قلب صبورم...............
من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟ ××××××××××××××××××××××× قسم به لحظه های عاشقانه ای که اشک
چه دنیای بزرگی شده , تا چشم کار می کند جای تو خالیست ...
پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم
تنهاییت برای من ...
غصه هایت برای من ...
همه بغضها و اشکهایت برای من ..
بخند برایم بخند
آنقدر بلند
تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را...
صدای همیشه خوب بودنت را
دلم برایت تنگ شده
دوستت دارم ...
دوباره حلقه می زند به چشم من، برای تو
تمام آسمان شهر تیره می شود و من
هنوز خیره مانده ام به سمت روشنای تو...
********* نوشته شده در دوشنبه 89/6/29ساعت
3:59 عصر توسط مسعود| نظر|
Design By : Night Skin |